درهای دوزخ

درهای دوزخ


تنها و رها شده‌ایم

چون کودکانی گم کرده راه در جنگل.

وقتی تو روبه‌روی من می‌ایستی و مرا نگاه می‌کنی،

چه می دانی از دردهایی که درون من است

و من چه می‌دانم از رنج‌های تو.

و اگر من خود را پیش پای تو به خاک افکنم

و گریه و زاری سر دهم

تو از من چه می‌دانی

بیش از آنچه از دوزخ می‌دانی

آن هم آنچه دیگری برای تو بازگو می‌کند

که سوزان است و دهشتناک.

از این رو

ما انسان‌ها

باید چنان با احترام،

چنان اندیشناک

و چنان مهربان

پیش روی هم بایستیم

که در مقابل درهای دوزخ.

فرانتس کافگا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد