تنها و رها شدهایم
چون کودکانی گم کرده راه در جنگل.
وقتی تو روبهروی من میایستی و مرا نگاه میکنی،
چه می دانی از دردهایی که درون من است
و من چه میدانم از رنجهای تو.
و اگر من خود را پیش پای تو به خاک افکنم
و گریه و زاری سر دهم
تو از من چه میدانی
بیش از آنچه از دوزخ میدانی
آن هم آنچه دیگری برای تو بازگو میکند
که سوزان است و دهشتناک.
از این رو
ما انسانها
باید چنان با احترام،
چنان اندیشناک
و چنان مهربان
پیش روی هم بایستیم
که در مقابل درهای دوزخ.
فرانتس کافگا